".. طوفان برد!
دوره...دورتر از دستای تو!
و مواظب مرواریدت باش... "
این کلمات..
بیشتر از هرچیزی میتونست دلمو بلرزونه..
و این کارو کرد
:'(
آه .. چی میتونم بگم...
هیچجور نمیتونم توصیفش کنم.
فقط میدونم... دلم برات تنگ شده..
نظرات شما عزیزان:
احمد شاملو
خودم مدت زیادی دوس داشتم یه سری چیزارو بنویسم، و اعتراف میکنم یکی از عواملی که 6ماهه دارم مینویسمشون خوندن اینجا بوده(البته بیشتر نسخه بلاگقای مرحومش)
بنویس
همیشه فکر میکردم گریه بده!
مخصوصا برا اونا که غرور دارن...
دوست نداشتم کسی گریه کنه!
اما یکی یادم داد گریه بد نیست
نه اونقدرا که من فکر میکنم.
پس. . .